این روزها که جرأت دیوانگی کم است
تنها مرور خاطره ها عین مرهم است
حتی بهار ،حال مرا خوش نمی کند
وقتی چهارفصل من وتوپرازغم است
ازذوق سرد ماهی قرمز گرفته تا...
دنیای من که لحظه به لحظه مبهم است
هی وعده پشت وعده،تو اما نمی رسی
انگار مرگ،برتو همیشه مترم است
هی تاگذشته می روم وتازه میشوم
این روزها که جرأ دیوانگی کم است